بدون شرح !

خوانندگان جان سلام

 

مطلب پیش رو بیش از 1190 کلمه و حرف دارد!

لطفاً برای یک بار که شده قانون 90 ثانیه ای طلایی حضور در وبلاگ چرکو را بشکنید و تا آخر آن را بخوانید!

 

طنز وبلاگی  

 

طنز، یکی از گونه های ادبی مهم و اثرگذار در وبلاگستان به شمار می آید. در حال حاضر، این امکان برای کاربران اینترنت فراهم است که در طنز وبلاگستان، واژه هایی که حتی با نقطه چین هم در نشریات یا کتاب ها نمی آید و در محاورات روزمره جایی ندارد، به وفور و با راحتی استفاده کنند.

گاه به کارگیری این گونه لغات، با هدف عامیانه نویسی به کار می رود و گاه، در خدمت تمایلات بیمارگونۀ نویسنده در می آید و گاهی نیز رنگ عصیان بر علیه هنجارهای موجود پیدا می کند و از این رو به طور گسترده ای در وبلاگ های مختلف اعم از ادبی، سیاسی و غیره کاربرد دارد.

هجو لهجه ، زبان ، ویژگی های خاص قوم های مختلف ایرانی نیز از دیگر نمودهای این هنجارشکنی است، از این رو که در رسانه های رسمی جایی ندارد و به کارگیری این شگرد در طنز گاهی، به اقتضای قالب وبلاگ و مطالب آن، یکسره در خدمت این شیوه از هجو قرار می گیرد.

ویژگیهایی که در بالا از آنها به عنوان ویژگی های طنز وبلاگی نام برده شد، بر عوامل زیر استوار است:

الف - طیف کاربران اینترنت از نظر فکری و اطلاعاتی، گسترده است. وبلاگ ها، به قشر خاصی از جامعه تعلق ندارند و اقشار مختلف، از هر ردۀ سنی، فکری، شغلی و اطلاعاتی، شانس یکسان برای ارایۀ اثر در طنز دارند و از این رو، سطح و زبان آثار پدید آمده از سوی آنها نیز به همین نسبت متفاوت است.

ب - در قیاس با رسانه های مکتوب، عامل زمان، در وبلاگستان نقش مهمتری ایفا می کند. یعنی در وبلاگ ها، کاربران وقت و حوصلۀ کمتری در مطالعۀ مطالب به خرج می دهند و از این رو تعجیل در ارایۀ پیام در نوشته، استفاده از ساختارهای ساده در طنز را در پی دارد که این امر، وبلاگ نویسان را از تکلف و به کارگیری قواعد پذیرفته شده در ادبیات رسمی دور می سازد و اشتباهات زبانی را در طنزهای وبلاگی پدیدار می سازد.

ج - در وبلاگستان، امکان ارایۀ سریع و بی واسطۀ مطلب بدون گذر از فیلترهای معمول کار روزنامه نگاری وجود دارد و بنابراین، نویسنده تعمق و وسواس کمتری در نگارش مطلب در قیاس با رسانه های مکتوب به خرج می دهد.

د - درصد عمده ای از وبلاگ ها را بلاگرهایی می نویسند که در ردۀ سنی جوان قرار دارند و آثار طنز وبلاگی آنها، معمولاً اولین آثار طنزشان است و از این رو، تجربی، پرداخت ناشده و قابل نقد است.

ه - احساس آزادی بی قید و شرط در وبلاگستان، صراحت بیان و گریز از پیچیده نویسی را در مطالب به دنبال دارد. در نتیجه، بسیاری از مطالب طنز، از غنای ادبی( که حاصل تعمق در قالب اثر و به کارگیری صنایع ادبی مثل ایهام و استعاره است)، خالی است.

و - هنجارگریزی و آزادی در انتخاب موضوع و زبان،طنز وبلاگی را در معرض نوآوری هایی در قالب و زبان قرار داده است که در رسانه های رسمی به علت محدودیت های موجود،از آن خبری نیست.

حال می توان این سؤال را مطرح کرد که تاثیر چنین فضایی که در طنز وبلاگستان وجود دارد، بر شرایط اجتماعی،فرهنگی و ادبی جامعه و ذهن مخاطب چیست؟ 

می توان این اثرات را در محورهای زیر خلاصه کرد: 

1-  استفاده از ظرفیت های زبان و گنجایش آن.

2-  امکان ارتباط و آشنایی با طنزنویسان فارسی زبان،فراتر از محدودۀ جغرافیایی،یکی دیگر از اثرات طنز وبلاگی بشمار می آید

3- آشنایی بلاگرهای طنزنویس با هم و تشکیل جامعه های ارتباطی

 ۴-ارائۀ برخی از مطالب مورد علاقه بلاگرها در وبلاگ های مختلف با تغییرات کلی یا جزئی

 5- رویارویی بی پرده و صریح و صادقانه با "خود"

 6- دستیابی به درکی بی واسطه از لایه های پنهان شخصیتی بخش های تاثیرگذاری از جامعه و آشنایی با خواسته های واقعی آنان .

7- فراهم آوردن این امکان برای نویسندگان که فارغ از تنگی محدوده موضوعات، به طرح دغدغه های ذهنی خود بپردازند

8- ارتقای سطح طنز در جامعه، از طریق آفرینش، آزمایش و کشف قالب های جدید در طنز و تعمیق قالب های قبلی.

9- پرداختن به موضوعات مختلف

10- برخورد بهنگام با موضوعات و حوادث روز و اطلاع رسانی سریع از آخرین اخبار و تحولات

11- ایجاد امکان برای بیان صریح و روشن خواسته ها و آمال جوانان

12- شکل گیری نوعی زبان شخصی در طنز و ارایه تصویری خودمانی از اندیشه ها و روحیات

13-امکان تبادل آزاد تجربه در طنز 

در وبلاگستان، شانس حضور رده های گوناگون فکری، سنی، اجتماعی، عقیدتی و اطلاعاتی در طنز، یکسان است. این یکسانی، طیف گسترده ای از مطالب طنز وبلاگی را پدید آورده است که از آثار قوی و ماندگار تا نوشته های ناپخته و ضعیف را شامل می شود. چنین فضایی، برای افرادی که تجربه فعالیت ادبی یا طنز داشته اند، امکان تداوم ارتباط با مخاطب و ارایه اثر بدون قید و بندهای معمول را فراهم می آورد و برای جوان ترها، کسب تجربه و محک خوردن قدرت نگارش طنز را به دنبال دارد. در وبلاگ ها، امکان اطلاع بی واسطه نویسنده از نظرات خوانندگان وبلاگ، وجود دارد، امکانی که به طور معمول در رسانه های جمعی نیست. وبلاگ در ارتباط متقابل با مخاطب قرار دارد و از او بازخورد می گیرد.

خوانندۀ وبلاگ می تواند در بخش «نظرات»، دیدگاه خود را در زمینه مطلب، بنویسد و نویسنده نیز می تواند در صورت تمایل، به نظر او پاسخ دهد. این ارتباط دو سویه، بی شک در رشد و ارتقای سطح کار مؤثر است. همچنین کسب و تبادل تجربه به طور مستقیم، امکانی است که در وبلاگستان به راحتی قابل دستیابی است و می تواند به رشد اطلاعاتافراد منجر شود. این امر، به خصوص از جهت حضور طیف های گوناگون طنز نویس در وبلاگستان، و امکان برقراری ارتباط مستقیم، بی واسطه و سریع با افراد در اینترنت، قابل توجه است .

در هر حال، وبلاگ های طنز،کمتر از نظم و قاعده ی زمانی خاصی پیروی می کنند. بسیاری، چند هفته یا چند ماه یک بار آپدیت (به روز) می شوند و برخی نیز در طول یک روز، چند بار آپدیت می گردند و برخی دیگر، فقط دربرگیرنده چند پست هستند و مدتهاست آپدیت نشده اند. از این رو وبلاگ های طنز، در مقایسه با طنز مطبوعاتی، وضعیت بی نظمی دارند و به طور مستقیم به خواست و تمایل نویسنده وبلاگ برای نوشتن یا ننوشتن وابسته است.

در حالی که آثار و ستونهای طنز مطبوعاتی، برای تداوم خود بیش تر از عوامل بیرونی تاثیر می پذیرند و تا حد زیادی به مسایل جامعه و یا نظرگاه های دست اندرکاران نشریه وابسته اند، وبلاگ های طنز برای انتشار یا عدم انتشار مطالب تابع عوامل درونی (وبلاگ نویس) هستند.

نکته های چرکو 8

خوانندگان جان سلام 

 

تصویر زیر را نگاه ، آنگاه در ذهن خود خیال ، پس نوشته های زیر را دنبال و ... کمی فکر! 

  

 

 

- خودش را به خواب زده تا تلفن همراهش را جواب ندهد! 

- جیب خالی پز عالی! 

- آرامش بدون بالش! 

- ارزش تلفن همراه بیشتر از زندگی خود! 

- انسان به تکنولوژی احترام می گذارد! 

- همراه عزیزم راحت بخواب من به فقرم رازیم! 

- پول برای زندگی یا زندگی برای پول!؟ 

- زندگی فدای ارتباطات! 

- تلفن همراه مهم است یا آرامش! 

- آسایش گرفته شده در قبال استفاده نادرست از تکنولوژی! 

- بجای اینکه وسیله در خدمت ما باشد ما در خدمت وسیله هستیم! 

 

نتیجه گیری چرکو : 

انسان در عصر ارتباطات بسیار تنهاست! 

تنها تر از تنهایی ، داریم اما خبر از حال یکدیگر نداریم ، هستیم اما از وجود دیگران غافل هستیم ، می شویم اما با خویشتن و خویشان خود دوست نمی شویم!

طنز شما ۳

 خوانندگان جان سلام 

 

 نگاهی متفاوت به خنده 

{ ارسال شده توسط خانم ... به وبلاگ چرکو } 

 

چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت به درگاه الهی دیر و طاقت فرسا میگذره ولی ۹۰ دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره!
چقدر خنده داره که ۵۰ هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه، اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد!
چقدر خنده داره که یه ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یه ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!
چقدر خنده داره که وقتی می خواهیم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمی یاد تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرفهای صدتا یه غاز بزنیم هیچ مشکلی نداریم! تازه وقت هم کم میاریم.
چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمان به وقت اضافه می کشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی که مراسم دعا و خطابه و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می کنیم و آزرده خاطر می شیم!
چقدر خنده داره که خوندن یه صفحه و یا بخش از قرآن یا کتاب دعا سخته اما خوندن 100 صفحه از یه کتاب رمان آسونه!
چقدر خنده داره که سعی میکنیم ردیف جلو صندلی های یک کنسرت یا مسابقه رو رزو کنیم اما به آخرین ردیف یک مکان مذهبی مثل مسجد یا جایی که راجع به خدا و دین و روز قیامت سخنرانی می کنند تمایل داریم!
چقدر خنده داره که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی کنیم اما بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تو آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!
چقدر خنده داره که شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می کنیم و برای همدیگه هم با آب و تاب تعریف می کنیم اما سخن خدا و قرآن رو به سختی باور می کنیم!
چقدر خنده داره که همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدن به بهشت برن!
چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می کنیم به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته شود همه جا را فرا می گیرد اما وقتی که سخن و پیام الهی رو می شنویم کلی در مورد گفتن و یا نگفتن اون فکر می کنیم! و آخر سر هم بی خیالش می شیم!
خنده داره ؟ اینطور نیست؟!
دارید می خندید؟
دارید فکر می کنید؟
این حرفارو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاس گزار باشید که او خدای خوب و مهربون و دوست داشتنی ای است.
آیا این خنده دار نیست که وقتی که می خواهید این حرفارو به بقیه بزنید خیلی ها رو از لیست خودتون پاک می کنید بخاطر اینکه مطمئنید که اونها به هیچ چی اعتقاد ندارند؟!!!
خنده داره؟ ...... یا تاسف آوره؟

نکته های چرکو ۷

خوانندگان جان سلام  

 

دیدگاه چرکو در ارتباط با آینده بلاد کبیر هلیله در نگاه نظرات وبلاگها   

                                                                 

                                                                   (۱)

 

 

  

                                                                   (۲)

   

 

  

                                                                   (۳)

 

 

 

 

نتیجه گیری چرکو :  

 

یا باید در بلاد کبیر هلیله ماند و با تغییر ژنتیک پرنده شد یا باید از بلاد کبیر هلیله رفت و پشیمان شد!!! 

 

طنز شما ۲

خوانندگان جان سلام

 

طنز وارده بسیار زیبای زیر "ر.انصاری " فرستاده که مقاله آقای محمد جواد حیدری را خلاصه کرده است.  

                           بسیار زیباست حوصله کنید و بخوانید

 

طنز در قرآن کریم  

 

طنز یک نوع استعاره است و در قرآن به صورت تمثیلات و تشبیهات و تنظیرات دیده می‏شود که اینک نمونه‏هایی از آنها ذکر می‏شود:  

 

۱ . تشبیه صدای بلند به عرعر خر

و اغضض من صوتک ان انکر الاصوات لصوت الحمیر (لقمان/۱۹) ;

 آرام سخن‏گو (نه با فریاد بلند) که زشت‏ترین صداها، صدای خر است .

در این آیه واقعیتی تلخ در قالب تشبیه و تنظیر بیان شده است. 

 

۲ . تشبیه رفتار بلعم باعورا به پارس سگ

فمثله کمثل الکلب ان تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث (اعراف/۱۷۵) ;

 داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حمله‏ور شوی، زبان از کام برآورد، و اگر آن را رها کنی، [باز هم] زبان از کام برآورد . خداوند در این آیه بلعم باعورا را به سگی تشبیه می‏کند .  

 

۳ . تشبیه رباخوار به شیطان

الذین یاکلون الربا لایقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس (بقره/۲۷۵) ;

 کسانی که ربا می‏خورند، [از گور] بر نمی‏خیزند، مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس، آشفته‏سرش کرده‏است

این آیه حالت روانی یک رباخوار را در قالبی شیرین به تصویر می‏کشد و عاقبت تلخ رباخواران را در مثالی زیبا بیان می‏کند .  

 

۴ . نسبت‏شکستن بت‏ها به بت‏بزرگ

بل فعله کبیرهم هذا فاسئلوهم ان کانوا ینطقون (انبیا/۶۳) ;

بلکه آن را بزرگترشان کرده‏است . اگر سخن می‏گویند، از آنها بپرسید!

این آیه به داستان حضرت ابراهیم با قوم لجوح و عنود خود مربوط است . طبق تفسیری که در آن، «هذا» فاعل فعل شمرده می‏شود، طنز است، زیرا کاملا خنده‏آور است که مثلا بت‏های کوچک تخلف کرده‏باشند و بت‏بزرگ آنها را تنبیه کرده‏باشد . 

 

۵ . تشبیه درآمدن کفار به بهشت‏ به ورود شتر به سوراخ سوزن

و لایدخلون الجنة حتی یلج الجمل فی سم الخیاط (اعرف/۴۰) ;

[کسانی که آیات الهی را تکذیب کرده‏اند]، به بهشت در نمی‏آیند، مگر آنکه شتر در سوراخ سوزن در آید .

این معنا یک کنایه است و در واقع در این آیه حقیقتی تلخ در قالبی شیرین ارائه شده‏است و طنز معجونی است از نیش و نوش 

 

۶ . تعبیر ریشخندآمیز درباره سران کفار

ذق انک انت العزیز الکریم (دخان/۴۹) ;

 بچش که تو همان ارجمند بزرگواری!

این آیه درباره برخی از سران کفر و شرک مکه است که در رستاخیز گرفتار جهنم می‏شوند. قرآن می‏فرماید: وقتی که در آتش جهنم با ذلت افکنده می‏شود، به او می‏گویند: آقای عزیز! نتیجه کارهایت را بچش! چنین تعبیری یک نوع طنز است  .  

 

۷ . تشبیه منافقان به تاریک‏زیان یا گرفتاران صاعقه

قرآن همیشه حقایق والا و بسیار ارزنده‏ای را در قالب مثالهای حسی آورده‏است . آیه‏های ۱۷و ۱۸و ۱۹و ۲۰سوره بقره منافقان را اینگونه تشبیه کرده‏است:

مثلهم کمثل الذی ...

منافقان مانند کسانی هستند که آتشی افروخته (تا در بیابان تاریک راه خود را پیدا کنند)، ولی هنگامی که آتش اطراف آنان را روشن می‏سازد، خداوند (طوفانی می‏فرستد و) آن را خاموش می‏کند و در ظلمت و تاریکی وحشتناکی که چشم انسان را از کار می‏اندازد، آنها را رها می‏سازد . آنها کر، گنگ و کورند; بنابراین از راه خطا بازنمی‏گردند، یا همچون بارانی که در شب تاریک توام با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذرانی) ببارد و آنها از ترس مرگ انگشت در گوش خود می‏گذارند تا صدای صاعقه را نشنوند و خداوند به کافران احاطه دارد (و همه در قبضه قدرت او هستند).

در این بیان طنزگونه قرآن حقیقتی تلخ یعنی نفاق و دورویی را که بسیاری از افراد جامعه گرفتار آن هستند، به صورت جذاب و شیرین و دلنشین تشبیه کرده‏است . پایان و عاقبت کار منافقان را چون افرادی کر، گنگ و نابینا معرفی می‏کند که به راحتی قادر نیستند از راه نادرست‏خویش بازگردند  .

در مثال دیگر وضعیت منافقان اینگونه توصیف شده است:

او کصیب من السماء ...

یا چون [کسانی که در معرض] رگباری از آسمان - که در آن تاریکیها و رعد و برقی است - [قرار گرفته‏اند] ; از [نهیب] آذرخش [و] بیم مرگ، سر انگشتان خود را در گوشهایشان نهند، ولی خدا بر کافران احاطه دارد . نزدیک است که برق، چشمانشان را برباید; هرگاه که بر آنان روشنی بخشد، در آن گام زنند و چون راهشان را تاریک کند، [برجای خود] بایستند و اگر خدا می‏خواست‏شنوایی و بینایی شان را برمی‏گرفت، که خدا بر همه چیز تواناست .

در این مثال طنزآمیز، قرآن، صحنه زندگی منافقان و چهره‏های نفاق را چنین پریشان معرفی می‏کند .