نکته های چرکو ۲۲

                                      " مناظره " 

 

خوانندگان جان سلام  

 

دیشب به مدت یک ساعت و اندی تالار مناظره آنلاین وبلاگ خود را باز کردم . حوالی ساعت "پاسی از شب" بود که دو نفر یهو  on شدند و این شروعی بود برای یک ماجرا و افشای حقایقی مهیج ! 

 

- من "افکار رنگ رنگی" هستم! 

 

- تو می توانی مرا "مرد هزار رنگ" صدا بزنی! 

 

چرکو : بنده مؤکداً شما را سفارش می کنم به رعایت تقوا و اخلاق مذهبی ، له یا علیه دیگرانی که غایب هستند صحبتی نکنید ، اگر مطلبی در ارتباط با غایبی بیان شد ، شما را اخطار می دهم به گرفتن وقت اضافه و محفوظ ماندن حق او در بیان پاسخویی به شبهات ، تنها نظرات یکدیگر را جواب دهید و از ذکر مسایل حاشیه ساز و مشوش اذهان عمومی جداً خودداری فرمایید ، هر که در ابتدا شروع کرد ، دیگری در انتها تمام می کند ؛

 

 به قول آرام ، یا علی! بازم سر بزنید!  

 

مرد هزار رنگ : به حول و قوه الهی مرحله دوم سوخت گذاری و به تبع آن مراجعه کارگروه نقل مکان و اعلام نتیجه مرحله چهارم نظر سنجی در آینده نه چندان دور ، به بهره برداری می رسد و جماعتی 64 درصدی به حق مسلم خود خواهند رسید و بدور از عجز و ناتوانی بلاتکلیفی شان مرتفع می گردد. 

  

 

افکار رنگ رنگی : آقا جان! اگر نمی توانی منطقی صحبت کنی لطفاً دیگر به تالار گفتگو نیا! ما نیازی به حضور تو نداریم ! ، می آیید و می نشینید ، بدون حضور 36 درصدی ما جلسه برگزار می کنید که چه بشود؟ ها!

در ثانی ؛ بگویید شما که در شهر خانه داری ، پول خرید 400 میلیونی آن را از کجا آورده ای؟!

آیا آقا شهرام از الجزایر ، یک کیف سامسونت پر از پول برای شما آورده است؟

در ثالث ، شما که آنجا خانه دارید نباید به خود اجازه دهید برای 64 درصدی که اینجا خانه دارند و آنجا ندارند ، بلاتکلیفشان را مرتفع کنید! 

  

 

مرد هزار رنگ : من در ابتدا عرض کنم تنها با یک نفر در حال گفتگو نیستم ! دو نفر دیگر نیز دارند از پشت صحنه تو را رهنمایی می کنند.

می دانی بچه ها و آقازاده های آن دو نفر در بلاد کبیر هلیله دارند چه کار می کنند؟

من برای خرید خانه ام بسیار زحمت کشیده ام ، همه اسناد و مدارک آن هم موجود است ، ضمناً تو هم می توانی بنشینی و جلسه برگزار کنی! ، جلسات ما ربطی به جلسات شما ندارد !

  

 

افکار رنگ رنگی : ادب مرد به ز دولت اوست!

چرا داری توهین می کنی ؟ ، من تنها خودم هستم و بس ، دیگران عملکرد و افکارشان ارتباطی به من ندارد ، ولی هنوز نگفتی آقا شهرام پول داده به شما یا نه؟!

شما نمودارهای جهانی "فلاکت مهاجرین" را در حین مهاجرت دیده ای؟

حتماً نه ! ، چون اگر دیده بودی شرمت می آمد رأی 64 درصدی را همراه خود کنی! ، ننه جون من مدتها در مهاجرت بوده ، می توانی درد فلاکت و سرگردانی را از او بپرسی!  

 

مرد هزار رنگ : اصولاً هر اتفاق مثبت و آینده دار درباره مرتفع شدن بلاتکلیفی در همین 3 یا 4 سال اخیر روی داده و  به ضرس قاطع می توان گفت مسئولین سابق هیچ تلاشی در این مورد نکرده اند.

من در سیستمم عکسی دارم که با انتشار آن می تواند هویت واقعی و نیات شوم شما را افشاء کند ، بگم؟! ...... بفرستم برایت؟!  

 

 

افکار رنگ رنگی : بگو ! بفرست!  

 

         آنکس  کـــه  حســــاب پاک است

                                 از دیدن عکس دیگران چه باک است 

 

یادت باشد همزمان نیز توضیح بده که آقا شهرام چقدر پول به شما داده است؟! 

  

 

مرد هزار رنگ : عکسه را شناختی ؟ می دانی این مهندس قلابی چه کسی است ؟ می دانی این همان فردی است که با مصاحبه کذایی خود به تنش و در گیری ها دامن زد؟ می دانی با لودر چه بر سر چال و چوله های بلاد کبیر هلیله آورد؟ می دانی الکی الکی همکاران او چه تعریف و تمجیدی از ایمن بودن موزه های روسیه کردند ؟ می دانی الکی الکی همکاران او تکنولوژی توپولوف های روسیه را از خاطر همه زدودند؟

بله! آقای جوراب بافی را می گویم!

اصلاً تو میدانی انتشارات لگاریتمی و تصاعدی فرقش با خطی چیست؟

اصولاً بگو تو در بلاد کبیر هلیله خانه داری که اینطور داری به سینه ات سنگ آرای 36 درصدی می گذاری؟! 

  

 

افکار رنگ رنگی : درغگو ، دروغگو ، شصت و چهار درصدت کو ؟

البته هنوز جواب مرا نداده ای که آیا آقا شهرام به شما پول داده است یا نه؟

بنده علی رغم اینکه شما به یک مهندس جوان خوش سابقه آینده دار توهین کرده ای و عکس آن را در معرض دید عموم قرار داده ای ، سکوت می کنم ، آن چیز را که انتشار می شود نمی توان با صد چیز دیگر مقایسه کرد! ، اگر منتشر شد همه چیز را نابود می کند ، چه چیزی در کنار آن باشد ، چه چیزی به دور از آن باشد ، چه انتشار رو به سمت شش جهت رود و چه تصاعدی به صورت کروی منتشر شود!

حتماً جراید را ، البته اگر کار استکبار یا نیروهای نفوذی بیگانه بی سواد ندانید ، خوانده اید که نوشته آبهای اقیانوس در مجاورت ژاپن آلوده به انتشارات چیز شده اند .

 من اگر در بلاد کبیر هلیله خانه ندارم از ارث پدری و ننه جونم زمین که دارم! 

  

 

مرد هزار رنگ : برادر من ! سفسته نکن! مباحث مغلطه می شود!

بلا تکلیفی باید مرتفع شود ، اکثریت با ما هستند ، یا با ما باشید یا علیه ما ، به نظر شما سرچشمه اعتیادی که چند مدت قبل وبلاگ تریشوک آن را افشاء کرد ، مگر از نشانه های ابتدایی همین انتشارات نیست؟! 

 

مگر نشنیده ای که همین انتشارات ، در چهارشنبه آخر سال پارسال ، نصیحت رییس انجمن را به باد فنا گرفت و خودروی ماگزیمایی را بوسیله ترقه در ابتدای برخورد با تابلوی میدان فرهنگ ، بدون هشدار قبلی زمین گیر کرد؟! 

 

مگر برای شما اثبات نشده که تشعشعات همین انتشارات بود که نوشابه و پارچه های ناخدا "نصیر شکاری هندیجانی" مستقر در کوچه کما ، از دریای غپی به سمت خود کشید و بسیاری از مردم را غرق در گناه کرد؟! 

 

چرا نمی خواهی قبول کنی که همین انتشارات قبل از انتشار یافتن قطعی و نهایی ، عاملی ست برای اسقاط اجانین زنان محله همجوار در خلیج بلاد کبیر هلیله؟! 

 

چرا نمی خواهی واقعیت های انتشارات و ابتلا به امراض پوستی – خونی اثبات نشده را قبول کنی؟! 

 

چرا نمی خواهی دل گرفته و خواهان رفتن آرام را همراهی کنی؟ 

 

چو اینکه اگر این انتشارات نبود ، رئیس انجمن از ترس آلوده نشدن گندمهایش به این انتشارات ، امسال نیز چون پارسال گندم می کاشت و چهره سپیدش در زمان جیلوم به مشکی می گرایید؟!

ها؟! و ده ها و صدها چرای دیگر! 

  

 

افکار رنگ رنگی : بنده هنوز منتظرم بگویی تکلیف پول های آقا شهر.........

دلینگ ، دیسکانکت اینترنت و اتمام وقت و ... 

نکته های چرکو 21

                                 "سیزده ای با یک لای"

 

خوانندگان جان سلام  

 

جایی خوانده بودم : 

 

بی زحمت تو با تو وصالی است مرا

فارغ ز تو با تو حسب حالی است مرا

در پیش خــیال تو خــیال است تنـم

پیونـــد خــیال با خــیالی اســت مـــرا 

 

هر چند جان من ، مرا شریک قلم زنی خود نکرد ولی در آخر بساط انجمن از حریم 5 کیلومتری هیولای خفته و بیمار ، بصورت تصاعدی و نه خطی  منتشر شد ، زی زی گلو و بچه های ایستگاه را همراه خود کرد ، با یاری آنها چاله های ایجاد شده برای دفن سرگین هیولای خفته و بیمار را مسطح نمودند ، الحمدالله خرناس فندل دماغ آن را با ورد و دعا رفع و رجوع کردند و مردمانی کثیر از دیگر نقاط را آلوده به تشعشع نصایح و خزعبلات متون و نظرات ناب خود ، با انتشار یک دو هفته نامه نمود. 

   

                  (جهت مشاهده بهتر صفحه اول نشریه به روی تصویر کلیک کنید) 

 

 شایان این بود که مقدماتی را برای همراهی یکایک وبلاگیون بلاد چهل و چهار فامیل آماده می کرد تا پس انداز اپاویل یارانه های نقدی و جا مانده از هزینه کرد مراسم افتخار آمیز و غرور انگیز "ونزدی" آخر سال ، مکفوف به خرید "دوهفته نامه" را دهد. 

 

حالا در به در مانده ام چگونه ضرب شصتی نشان دهم! 

 

برای خودنمایی پیشکشی از گتره گتره پارچه مشکی در آب دریا شناور بی صاحب ، برای صاحب امتیاز آن دو هفته نامه ببرم ؛ 

 

یا گلایه بی محلی به خود را ، از باب گلایه های امپراطور و سراینده قصه های مادر ، در باب تبعیض بین او و چرکو و بازیار به درگاه دکتر تغذیه آرام ، هنگام دریافت برنامه غذایی پدر بزرگ قلیون کش خود ببرم! 

 

یا منتظر بمانم تا بالاخره "شادی در ربیع" تمام شود ، صیف آید ، رمضان گردد و در روز دعوت افطار کانون ، در جوار او پپسی های حلال معلق در آب دریا ، همراه با خرک پخته و زیره های مسبوق باز کنم ، شاید دل ایشان به رحم آید. 

 

یا اینکه ، زیر میزی شامل چاپگرهای شناور در آب دریا برای مأمورین امنیتی چاپخانه "دو هفته نامه" ببرم تا ضمن جلو گیری از چپاول چاپگرها توسط نا اهلان کارنابلد ، نفوذی در آنجا برای تخریب چاپخانه داشته باشم ؛ 

 

و یا در آخر به کمک اعلی حضرت بازیار (انظر المعشوقه فی النوم) ، روزنامه ای ارزان تر از آن دو هفته نامه در محدوده بلاد کبیر هلیله ، فقط برای درج شایعاتی پیرامون ؛ سقط شدن ، یدیده یا برنزه شدن ، جابجا و بالاجبار و لا اختیار میلیونی شدن ، ماندن و غرق شدن ، از آب گرفتن و برنده شدن ، به آب دادن و هکذا و هکذا... ، به روی گیشه دان مغازه ها ببریم ،   

 

هر چند می دانم : 

    گلایه برده ام من پیش قاضی ، ندانستم که قاضی خود یه شاکی است!