خوانندگان جان سلام
همه بزرگمردان و بسیاری از سلاله بزرگمردان بلاد کبیر هلیله خرگوش های بومی بلاد کبیر هلیله را به یاد دارند. زیستن و جست و خیز آنها با زندگانی کشاورزی مردمان بلاد کبیر هلیله در هم آمیخته بود. اما در کنون زمان ، نه نشانی از آنهاست و نه وجودی !!!
سوال: چرا نشانی از خرگوش ها در بلاد کبیر هلیله نیست؟
دلیل اصلی: تغییر فرهنگ کار و زیستن مردمان این بلاد ، محل زندگی آنها را دستخوش دگرگونی کرد که نهایت موجب انقراض آنها شد.
دلیل تاریخی: هیچ دلیل تاریخی مبنی بر انقراض نسل خرگوش وجود ندارد.
دلیل سیاسی: کوچ آنان یک اقدام کاملا شخصی بوده است ، محلی بهتر از بلاد کبیر هلیله را برای زیستن پیدا نمودند و عزم سفر کردند. اما خرگوش ها هر جا که باشند میتوانند بجهند و به طرز شگرفی زاد و ولد کنند.
دلیل ادبی: خرگوشها در طول قرنها در ادب فارسی ، هویچ اعلا خوردهاند پس دلیلی ندارد در بلاد کبیر هلیله بمانند و هویچ نا مرغوب بخورند تا فعالیتهای ادبی خود را زیر سوال ببرند.
دلیل علمی: دانشمندان اعتقاد دارند که وقتی تغییرات محل زندگی ، خرگوش ها را از بلاد کبیر هلیله فراری داده است یعنی اوضاع خیلی بد است و این نشان میدهد که آدمها عجب موجودات پوست کلفتی هستند.
دلیل اقتصادی: گویا این حرکت یک دلیل اقتصادی هم داشته است و آن این که چون معیشت مردمان بلاد کبیر هلیله با کاشتن هویچ تآمین نمی شده است از کاشتن هویچ صرف نظر کرده و خرگوش ها را مجبور به کوچ به مناطقی داری کشت هویچ کرده است.
دلیل فرافکنانه: همه دلایل بالا تنها برای ایجاد شبهه و از بین بردن زیستگاه و محل خرامیدن خرگوشها صورت گرفته و کوچ خرگوش ها کذب محض میباشد.
نتیجه گیری چرکو :
می توان با همت هم محل زیست خرگوشهای بومی بلاد کبیر هلیله را از "برم" تا "دره میخور" پیدا کرد ، چون خرگوش ها مثل آدمها نیاز به زیستن دارند .
خوانندگان جان سلام
به پیرامون خود نگاه کنید ، مسائل جاریه خود ، خانواده ، بستگان و اهم آن ، بلاد کبیر هلیله را در ذهن متبادر کنید ، می بینید که واقعیت هایی در جریان است که یارای فرار از آن نیست.
شب با تشریح داستان روز و تفسیر آن برای اهالی خانه می خوابیم ، صبح که بیدار شدیم حکایتی نو ، صورت مسئله داستان دیروز را پاک می کند.
چرکو داستان را به نفر اولی می گوید ، نفر اول حکایت را به نفر دوم می گوید ، نفر سوم انقلاب داستان را به پیشگاه چرکو می آورد و چرکو داستانی نو برای حکایت سرای بعدی می سازد و الی آخر !
می گویند در زمان پهلوی اول مردان کشاورز بلاد کبیر هلیله برای پیش بینی سرما از بلدیه ابوشهر تقاضای سیستم پیش بینی هواشناسی می کنند.
بلدیه وقت ابوشهر با کشور استعمارگر پیر ، بریتانیای کبیر ، پیمان نصب سیستم را منعقد و در همان سال سیستم پیش بینی هواشناسی در حوالی هزار مردان نصب می گردد.
سالی گذشت و مردان کشاورز بلاد کبیر هلیله با توجه به تجربیات خود ، شروع زمستانی سخت را پیش بینی می کنند ، پس برای مقابله با آن به جمع آوری هیزم می پردازند.
نماینده مردان بلاد کبیر هلیله از مسئول سیستم پیش بینی هواشناسی مستقر در هزارمردان سوال می کند:
آقا امسال زمستان سردی در پیش است؟
جواب می شنود :
اینطور به نظر می آید!
پس مردان بلاد کبیر هلیله بیشتر هیزم جمع می کنند و برای اینکه از سردی زمستان مطمئن شوند ،
یک بار دیگر از مسئول سیستم پیش بینی هواشناسی سوال می کنند:
شما نظر قبلی تان را تایید می کنید؟
جواب می شنود : صد در صد
پس مردان بلاد کبیر هلیله تمام توانشان را برای جمع آوری بیشتر هیزم صرف می کنند.
برای بار دیگر نماینده مردان بلاد کبیر هلیله از مسئول پیش بینی هواشناسی سوال می کند:
آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیش است ؟
جواب می شنود :
بگذار اینطوری بگویم ؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر!!!
نماینده مردان بلاد کبیر هلیله می ترسد و جهت اطمینان می پرسد :
چطور شما اینقدر مطمئنید؟
مسئول پیش بینی هواشناسی پاسخ می دهد:
چون مردان کشاورز بلاد کبیر هلیله دیوانه وار در حال جمع آوری هیزم هستند !!!
خوانندگان جان سلام
داستان روزشمار نجات معدنچیان بلاد کبیر هلیله
روز اول: معدن ریزش میکند. احتمال داده میشود سی و سه معدنچی که در اعماق آن مشغول به کار بودهاند زنده باشند.
روز دوم: خانواده معدنچیان از شورای بلاد میخواهند که کاری بکند.
روز سوم: به خاطر تجمع خانواده معدنچیان و تلاش شورای بلاد نخستین ارتباط معدنچیان از طریق سیم نازکی که قبلا کشیده شده بوده برقرار میشود. آنها زندهاند و آب و آذوقه کافی برای چند روز آینده دارند.
روز چهارم: بزرگان محل در دفاع از معدنچیان گرفتار بیانیه میدهند و از شورای بلاد میخواهند بنا به سیره گذشتگان، حقوق شهروندی معدنچیان را رعایت کند.
روز پنجم: تیتر اول سایت خبری فیکفیکو:
گروهی عناصر مشکوک برای ریزش تونل به جریاناتی پول داده بودند.
روز ششم: شورای بلاد اعلام می دارد که معدنچیان گرفتار را ظرف یک هفته نجات خواهد داد.
روز هفتم : گروهی از شمال ، گروهی از هیرون ، گروهی از قبله و گروهی از کوواد بلاد کبیر هلیله اعلام میکنند آمادگی کمک برای نجات معدنچیان گرفتار را دارند.
روز هشتم : از محل معدن خبر میرسد که در طول هفت روز گذشته یک گروه دیگر به طور ناشناس توانسته با حفر یک حفره نازک به قطر ۵ سانتیمتر، به معدنچیان دسترسی پیدا کرده و آب و مواد غذایی به آنها برسانند.
روز نهم : بدلیل تعدد مراکز تصمیم گیری عملیات نجات یک روز به تأخیر می افتد.
روز دهم: بالاخره با رایزنی های متعدد ، شورای بلاد ابتکار عمل را بدست گرفته و عصر همان روز نخستین تصاویر از معدنچیان گرفتار توسط دوربین دید در شبی که از حراست کل نیروگاه بوشهر قرض گرفته شده بود تا به زیر زمین فرستاده شود دریافت میشود ، به همراه دوربین کاغذی هم بالا میآید که توسط معدنچیان نوشته شده:
این که روشن نشد که. دوربینتون بنجله. مگه از روسیه خریدین؟
روز یازدهم : وبلاگهای خبری و غیر خبری به نقل از منابع آگاه و موثق خبر می دهند عواملی قصد بر هم زدن عملیات نجات را دارند.
روز دوازدهم : درگیری های پراکنده در حوالی مقر گروه امداد و نجات گزارش می شود.
روز سیزدهم : بدلیل تعدد حفره های نجات ایجاد شده برای معدنچیان گرفتار و پخش شایعه ریزش مجدد معدن ، اضطراب و نگرانی دل خانواده معدنچیان را بدرد می آورد.
روز چهاردهم : دست نوشته ها و تصاویری جدید از اعماق زمین توسط معدنچیان به بالا ارسال می شود که در آن عباراتی نظیر :
همه ما سالمیم ،
چه شد ، یه هفته شد چهارده روز !
جای هیچ نگرانی نیست !
اون بالا چه خبره !
نه آبی نه قرمز فقط زرد طلایی!
اینهمه سر و صدا برای چیه !
دعوا دعوا سر کره مربا !
هفته سوم به بعد : بدلیل بالا گرفتن مشاجرات لفظی بین نیروهای امدادرسان و عدم حل اختلافات در چگونگی کمک رسانی به معدنچیان گرفتار ، رایزنی های متعدد تا حصول نتیجه برای انتخاب روشی سریع ، مطمئن ، کم هزینه ، مشترک النظر و جامع الاطراف ادامه می یابد.
ماه دوازدهم : ارسال آخرین پیام از معدنچیان؛ ما سوراخ رو بستیم. جامون خوبه و بیرون هم نمییایم.
خوانندگان جان سلام
به نقل از سایت خبری تحلیلی فیک فیکو :
حضور حاج حبیب کاشانی و علی دایی برای تحول
در فوتبال بلاد کبیر هلیله قطعی شد!
و اما پیش بینی چرکو :
------ هفته اول ------
------ هفته دوم ------
------ هفته سوم ------
------ هفته چهارم ------
خوانندگان جان سلام
شرح ما وقع بر ادامه سفر :
آنان در آن صنعتی نهان کنند که موجوداتی بسیار ریز آنچنان بر گرد یکدیگر می چرخند که گرمایی عظیم تر از گرمای آن جهان ، آبهای نیلگون دریای این دیار را ذره ذره کرده تا قدرتش اجسامی را بحرکت در آورد.
آری غلامک !
اما افسوس و صد افسوس ،
از ایجاد آن صنعت و نابودی این کشور!
می گویند صنعت های آن زمان چنان کون و مکان را در هم آویزد که نقش ستارگان آسمان بر روی کاغذها نمایان گردد ،
مردمان آن زمان نگار صورت معشوقه هایشان را در ابزارها مشاهده و کلام اشوه آنها را با آن صنایع گوش دهند.
یا بوالعجب !
پناه برخدا !
سعدی علیه الرحمه جرعه ای آب بنوشید ،
غلامک را ندا داد :
برویم تا مصافحتی چند با مردمان این دیار داشته باشیم ...