نکته های چرکو ۱۶

                                    * ننه جون *

 

خوانندگان جان سلام  

 

امان از این تلفن های بیسیم! و بگی نگی پیغام گیرهای مدرن نصب شده بر روی آنها!

و بدا به روزی که ، همسایه نیز تلفن "وایرلس" داشته باشد!

و گهگاهی و ناخود آگاه بجای اینکه تلفن بیسیمی خانه همسایه زنگ بخورد ، تلفن بیچاره ما صدایش درآید! و به جای اینکه پیغامگیرش خاموش بماند ، گفته های همسایه با مادرش را ضبط کند!

................................ 

 

الو!

هلو!

سلام ننه!

علیک سلام جان ننه! خیلی وقته نیومدی ولات ، دلم برات یه ذره شده!

خوب : 

از هلیله چه خبر ؟ برام سخن گو ، ننه جون؟!

بیا الان گپ بزن ، فدات بشم من ، ننه جون! 

 

صبح میرم مغازه جون ، عصری کنار نونوایی

قیمت خونتون چنده؟ پرس و جو کن ، ننه جون! 

 

رو ی کاغذای استانداری که می خوان بدن

صد و چند میلیونی قیمت بنویس ، ای ننه جون! 

 

بیا اصلا تو بگو ، من نمی خوام ، مال خوتون

وقتی دیدی که یهو ، عروس شدی! وای ننه جون!

 

حالا خواستی که بری ، این که خیانت نباشه

هر که گیر به تو  داد ، رفع و رجو کن ، ننه جون!

 

عصبانی نشی مادر! ،جلسه نگیر تو مادر!

جلو بستگان بده ، آبرو حفظ کن ، ننه جون!

 

اگه هم جلسه رفتی ، قرص ید ببر ، فدات شم

الکی گیر بده مجری ، ترک بکن اونجا ، ننه جون!

 

بگو من نمی رم اصلا ، سرطان خون ، کیلو چند؟

غناهشت نباشد اصلا ، حتمنی بگو ، ننه جون!

 

آبرو داری بکـــــــــــــــن ،  تهمت و افترا بزن

بچلون مغزشو نو ، سر و صدا کن ، ننه جون!

 

کارشناسا ، اگــــــــه روی حرف تو ، حرفی زدن

چوب جاروتو ، توی حلقشون فرو کن ، ننه جون!

 

چادر گُل گُلی سرکن، صندل رنگیتو پات کن

گلای چادرتو "گریت هلیله" تو بکن ،ننه جون!

 

البته جون بچت ، محرمانه فکری برا رفتن بکن

دسی دسی خودتو فدای اونجا نکنی ، ننه جون!

 

بحثه روزه دیگــــــه ، میگذره ، بی صبری نکن

به دروغ و افترا ، چند روزی  خو کن ، ننه جون!

 

طنز بزرگان ۷

 خوانندگان جان سلام  

 

  

گویند زاهدی ، گوسفندی فربه برای قربانی کردن خرید! در راه  جماعتی دزد به گوسفندش طمع بردند و با یکدیگر قرار گذاشتند تا او را بفریبند و گوسفندش را ببرند!

 

پس یک تن از آنها پیش او رفت و گفت : 

 

ای شیخ ؛ این سگ را از کجا آورده ای!

 

دیگری بدو گذشت و گفت: 

 

یا شیخ ؛ مگر به شکار می روی که سگ به همراه داری؟!

 

سومی به او رسید و گفت :

 

ای زاهد!

 

سگ نجس است و حرام ! بر اهل صلاح چون تو نیست که آن را به دنبال خود روانه کرده ای! شاید لباست به آن خورد و انجام واجب بر تو ایراد پیدا کند!

 

شکی در دل او افتاد و خود را متهم گردانید و گفت :

 

شاید فرشنده مرا جادو کرده و چشمبندی نموده تا به جای گوسفند ، سگ به من دهد!

 

پس گوسفند را بگذاشت و برفت!

.........................................................................

 

چرکو نیز حواس خود را جمع کرده تا بساطش جمع نشود!  

 

شب می خوانیم که "میل پنگکوب" را  "متیل تنیر" می گویند و در روز می شنویم تا  "متیل تنیر" را "موسه ی جوون" نام گذاشته اند ، در ظهر  "کاکیسو" را "شوپر" صدا می زنند و در غروب "شوپر" را  بعنوان "کموتر چوینی" می پرانند!

نکته های چرکو ۱۵

" صفر که در رفت "    

 

خوانندگان جان سلام 

 

آورده اند که قدمای این بلاد کبیر ، پس از سپری شدن دو ماه حرام محرم و صفر ، رسمی نیک بجا آورده تا دفعی خیر از بلا نمایند و آن را "صفر به در " یا "صفرک در" نام می گذاشتند.

پس چرکو به رسم ادب و پیروی از پیشینیان این دیار دست به دعا برداشته ، خالصانه مناجات زیر را زمزمه می نماید :

 

الهی! "صفرک در" آمد ، پس تمدن بلاد کبیر هلیله را با تمدن موجود در محتوای وب های این بلاد کبیر در هم آمیز و بر همه تمدن های مناقشه بر انگیز بشری، توفیق غلبه عطا بفرما!

 

خداوندا! "صفرک در" آمد ، تجمعات پلاکارد به دست از دیگر تمدن های نوظهور که تنها برای دزدیدن نام و هویت تمدن هزار مردان دست به اقدام زده اند ، در هر مکان و در هر زمان به شدید ترین نحو ممکن سرکوب بفرما!

 

بار الها! "صفرک در" آمد ، تکلیفی به گردن هیچکدام از مردمان بلاتکلیف این سرزمین و صاحبان اصلی تمدن بیشهر نیانداز!

 

الهی! "صفرک در" آمد ، شیوع و انتشار بیماریهای پوستی و سرطانهای مخرب خونی از تک تک مردمان بلاد کبیر هلیله و صاحبان اصلی تمدن هزار مردان بدور بفرما!

 

خداوندگارا! "صفرک در" آمد ، همه چاه و چاله های مسئله ساز و مناقشه برانگیز که در پیش پای پیاده روندگان و دوندگان ورزشکار ، صیادان و کارمندان زحمتکش و همه اقشار جامعه بلاد کبیر هلیله قرار دارد ، خود به نحو مقتضی مسطح بفرما!

 

بار پروردگارا! "صفرک در" آمد ، بخارات موجود در هوا ، صداهای مزاحم در فضا و غناهشت های فراوان در این مکان که از ناحیه پیر دی حسن به سمت بلاد کبیر هلیله روانه گشته ختم به خیر بفرما!

 

معبودا! "صفرک در" آمد ، فضای آرام و عاری از تنش و تشنج ، فحش و ناسزا ، کینه و تمسخر که در این دو ماه بر محتوا و نظرات وبلاگیون تمدن ساز بلاد کبیر هلیله حکمفرما بود تا شروع ماه محرم آینده مستمر بدار!

 

آفریدگارا! "صفرک در" آمد ، شادی قلب نازنین صاحبان وبلاگیون بلاد را نقل محافل خصمانه محتوای وبلاگیون دیگر تمدنها قرار بده! 

 

خالقا! "صفرک در" آمد ، بن علی از سرزمین تونس رفت و پاهای حسنی مبارک در سرزمین مصر لرزان شده است ، شرمنده ام که هر چه بیشتر دانستم ، نادان تر شدم و هر بیشتر گشتم کمتر یافتم و هر چه کمتر گفتم بیشتر رسوا گشتم ، پس خود آشکار نما که خلایق لایق آسایش این بلاد کبیر ، "صفرک در" سال آینده را در کدام سرزمین مقدس با الهی نامه چرکو و مناجات نامه حاجی به ربیع الاول وارد می شوند! 

 

اطلاعیه

خوانندگان جان سلام 

 

 

 شرحی بر لینک " ولات" دل ملال!

.

نمی دانم که چه هستی و که هستی!؟

ولی می دانم که یا از طایفه خلایق لایق هستی و یا از گروه جانیان جانی!

لیک بگویم مدتی قبل در نظرهای غولکان با نامی مستعار گفته بودی در صفوف خبازی این بلاد کبیر نسوان فقط پچ پچ می کنند و ظهور غولکان را خطای دید من انگاشتی!

ولی غافل از گذر زمان که پچ پچک بر شما مستولی گشته و نماد غولکان در روح تو افتاده تا نام مرا به فردی بزرگوار منتسب کنی چه اینکه نه او من هستم و نه من او هستم!

دست از این کارها بردار که صلاح دنیا و آخرت همه ما در صداقت گفتار و کرامت کردار است چه اینکه قدما گفته اند :

انسانهای بزرگوار دیگران را تمسخر نمی کنند چرا که در غیر اینصورت دست روزگار افرادی را برای تمسخر آنها قرار می دهد.

 

نکته های چرکو ۱۴

چیشه چرکو ، پریگ تا اومرو صلابات واویده ،

همش ازش اوه میاد ، دوا درمونی هم سیش نی!

 

خوانندگان جان سلام 

 

بابت این درد به ناگاه تصمیم بر این شد تا بصورت مدرن درمانش کنم ، غافل از گذر ایام در دنیای مجازی سیر آفاق و انفس کرده و به ناگه به "اشک چشم" رسیدم!  

 

این اشک چشم - اووه چیش -  عجب قدرتی دارد ! 

 

قدرت بیکران آن چنان انسانهایی به وزن صد و اندی کیلو را سخت بر زمین می کوبد که اگر صد و چند تکه نشوند ، بلند شدنشان در اندک زمان ، از محالات است!

دیدم که نوشته "اشک مخصوص انسان نیست و در موجودات دیگر هم دیده می‌شود". چرکو به فکر فرو رفت ، "دوکورپا" زانوان خود را به هم چسپاند و  روزمرگی را مرور کرد : 

 

یارانه ، بنزین ، کپسول گاز ، پول آینده قبض برق ، نان ، هلیله ، نیروگاه ، جابجایی ، چال ... ، ورزش صبحگاهی ، نظرات وبسایت حاجی ، جمیع وبلاگیون بلاد ، وبلاگیون جدید ، سقوط اخلاق ، سقوط بن علی ، سقوط هواپیما ، سقوط قیمت طلا و  اینجا و آنجا ...

 

نه  نمی شود !

 

تمام  تلاش خود را برای ریختن تنها یک قطره اشک بخرج دادم ولی نیامد که نیامد!

هیچکدام نتوانستند اشک مرا جاری کنند و در عوض ، لحظه به لحظه خشم ، مرا فزونی گرفت! 

 

با خود گفتم من که زن نیستم فلذا نقشه ای کشیده تا عیال بیچاره و از همه جا بی خبر خود را برای تست واقعیات زیر ، اشک ریزان کنم!

 

اول : وقتی زن‌ها اشک می‌ریزند، بوی اشک مردان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اگر حتی اشک را نبینند و صدای گریه را نشنوند، خشمشان کم‌تر می‌شود.

 

عیال بیچاره و از همه جا بی خبر از اولین آزمایش موفق بیرون آمد ، سر و صدا کردم  ، "غاره" دادم ، فریاد کشیدم ، بیچاره صورتش سرخ شد و چشمش پر آب ، رفت و به کنجی نشست ، چرکو رام شد و دلش به حال این بیچاره سوخت!

 

دوم : مردان از بوی اشک تأثیر می گیرند!

 

بیچاره عیال من!

رفتم و "خشواشش" کردم ، دستمالی از جیب درآورده و به او دادم ، خوشحال و شادمان البته با فیس و افاده ، اشکان صورتش را با آن پاک کرد ، دستمال را برداشتم و رفتم به کناری تا ببویمش!

اول مزه اش کردم ، شور بود!!!

بعد بوییدمش !

انصافاً عجب بویی داشت ، باور کنید و خود امتحان نمایید!!! دوباره دلم به حالش سوخت! 

 

سوم : ابن نتایج بدان معنی است که اشک نوعی پیام شیمیایی می‌فرستد که روی مردان تاثیر می‌گذارد و این مستقل از دیدن یا شنیدن اشک ریختن زنان است! اما این تاثیر اشک به چه دردی می‌خورد؟  

 

باور کنید راست می گوید این محقق! خود قضاوت کنید:

 

دعوا می شویم! ، اگر اشک ریختند رام می شویم و بر زمین می افتیم! 

قهر می کنیم! ، اگر اشک ریختند رام می شویم و بر زمین می افتیم!

عصبانی می شویم! ، اگر اشک ریختند رام می شویم و بر زمین می افتیم!

ناز می کنند! ، اگر اشک ریختند رام می شویم و بر زمین می افتیم!

خود تقصیر کارند! ، اگر اشک ریختند رام می شویم و بر زمین می افتیم!

و ...