خارج از شرح

خوانندگان جان سلام 

 

آب نشان زندگی است ، برای ریستن بهتر پنبه ، آب را بر روی چرکو ریختم تا از پنبه و پنبه دانه تمیز شود ، از آن هنگام به بعد صدای چرِک چرِک آن چریک چریک می دهد ، پس با خود گفتم بدرودم را با درودی به سرزمینم - بلاد کبیر هلیله – آغاز کنم : 

 

درود  بر حـــاجی و  آن بــازیــارش

                                   چو نکـــتار  آورد هـــنگام جشنش

درود بر خشخشوک شصت ساله

                                   تو هـــم نازم بکــــش با صد افاده

درود بر نرســی و  اسم قشنگش

                                   که مـــن را  او  زبان آورد به لاگش

درود بر آنکه دائم غـرق غصه ست

                                   ز پول پارک بیشهر اشک ریز است

درود بر  مـــــرد  بحـــــران  محــله

                                   کــــه گــوید  مردمان  گردند پـرنده

درود  بر  آنکه  چون  گـــل را ببوید

                                   فــــراوان  قصــــه  از مـادر بگـــوید

درود بر کی مو چون صهیون گرفته

                                  ســـــرش را بر زمین سخت کوفته

درود  بر  آنـکــه دارد ، مـای محـله

                                  مجـــــاهد کـــرده او را رنـده رنــده

درود بر  ســـــرزمین  مـــن عزیزم

                                 هلیلـه همچنان هسـت سرزمینم

درود بر امپراطـــــوری کــه یک روز

                                 نصیحت کــرد من را او به صــد زور

درود  بر  دف زن  بیشـــــهر آبـــاد

                                 برقصان  دمب گـــاو  حــاجی  آباد

درود بر دوچـــه از آلمــــان شرقی

                                 ببر  روس  از  کــــنار غــول  غربی

درود بر هر که نامش نیست اینجا

                                 دلاشان شاد و خندان باد هر جــا

....

پس دگر بار مرا "چریکو" بنامید ، لینکهای خود را به نام آن مزین کنید تا در هیاهوی صداهای دنیا ، صدای چریک چریک چرکو و چرخ چهاب ابا و اجداد خود را به یاد همگان آوریم.

نظرات 15 + ارسال نظر
بازیار 18 اردیبهشت 1390 ساعت 00:58 http://pirashki.persianblog.ir

درود

در خـواب شـدم مـرا خـردمـندی گـفت
کز خواب کسی را گل شادی نشکفت
کـاری چـه کنی که با اجل باشد جفت
می خور که به زیر خاک می باید خفت
«خیام»

خوش آمدی ، خوش باش ...

به به بازیار خان!
.
راست می گی ، ترس از افتادن بختک و اومدن اهل اونا تو خووم ، سریع بیدار شدم.

انجمن 18 اردیبهشت 1390 ساعت 01:14 http://bishehr.com

سلام
خوش آمدی
می آیم.

علیک السلام و رحمه الله و برکاته
.
بیا لطفا ، بیا دوباره نازم بکش ، جان من!

رحمت الله حسن ابراهیمی 18 اردیبهشت 1390 ساعت 07:08

خوش آمدید. بانگ می زنیم که چریکو باز آمد.باز آمد تا صدای اکنون صیقل یافته اش شادی بخش مردمان دیارمان گردد.

زنده و دلشاد ، حاج عموی رحمت خودم!

سید جمال موسوی 18 اردیبهشت 1390 ساعت 07:40

سلام بر استاد چریکوی عزیز
با برگشتن دوباره ات ما را شاد کردی
همیشه شاد و خندان باشی

شما نیز موفق ، موید و دلشاد باشید!

آرام 18 اردیبهشت 1390 ساعت 08:45 http://nerci-2.blogsky.com/

می دونستم میای. خوش اومدی.

به قدرت هوش و استعداد شما شک ندارم !

انصاری 18 اردیبهشت 1390 ساعت 09:21

درود بر شما نیز باشد. چریکو جان.
همیشه شاد باشی

و شما نیز...

دوچه(پیشوا) 18 اردیبهشت 1390 ساعت 10:27

از دیده به جاش اشک خون می آید
دل خون شده ، از دیده برون می آید
دل خون شد از این غصه که از قصه عشق
می دید که آهنگ جنون می آید
خوش اومدی چریکوجان.....

دوچه جان عجب شعری
خواستم جواب دهم ، گفتم نه ، شعرش خراب می شه!!
.
ممنون از لطفتان ...

وحید 18 اردیبهشت 1390 ساعت 11:57 http://pershin2501year.blogfa.com

زنده چرکی
خوبی؟
خیلی خوشحالم برگشتی
تو این چند روز احساس میکردم فضای مجازی یه چیزی رو کم داشت
ولی همی حالا سیت بگما
بالا بری پایین بیای اسمت تو لینک مو تغییر نمیکنه تازه همیشه هم سیت میگم زنده چرکی
شعرت هم قشنگ بید چرکی
مث سپهر ماشین جمال سید محسنی

امپراطور جان!
خوبم ، لطف دارید ولی :
اون سپره ، شایدم 3 پره ، یا شاید هم ، صپر یا ثپر باشه ، منتها هر چه باشه ، سپهر نی ، مو قشنگ!

انچمن 18 اردیبهشت 1390 ساعت 11:57

سلام
.
قابل توجه بازیار!
.
مصرع آخر رباعی :( برخیز که زیر خاک می باید خفت) می باشد لذا توصیه آن خردمند خیزش و بیذاری در زندگی قبل از خواب و سکون پایانی می باشد.

علیک سلام!
.
شما شاعرید و با اشعار بزرگان عجین!
.
ولی من فکر کنم منظور بازیار اینطوری بوده :
.
کاری چه کنی که با اجل باشد جفت
برخیــز که زیر خــاک می ، باید خورد

حاجی 18 اردیبهشت 1390 ساعت 12:54


می ناز مت چریکو!

*

چرکو چریکو گشت و با صد ناز آمد
دلتنگ رفت اما بسی دلواز آمد
.
بامبول بازی کرد و بامبولش خریدیم
پپسی برایش از خن صد جاز آمد
.
پوسش کلفت و دنده اش پهن است حالا
چون با عدویش رفت و جلدی باز آمد
.
چون لامپ کم وات کناره آب ،کم نور
تک فاز رفت و با سه چارتا فاز آمد
.
چون اردکی تنها بدی اندر رخ حوض
اکنون دگر گردنکشان چون غاز آمد
.
مثل ژیان خرخر کنان با چرخ پنچر
رفتی و چون پاترول تخته گاز آمد

جایش به صدر انجمن خالی نمودیم
پای پیاده رفت و با پرواز آمد
.
گوئید استاد دف و همبونه آید
چون یار حاجی خوشگل و طناز آمد
ژ

می ناز ، با ناز می ، می می خواهد دلم ، چون که می خوردم ، نخوردی می ، بسوزد آن دلت!!!!

سید جمال موسوی 18 اردیبهشت 1390 ساعت 14:23

سلام استاد
احوال شریف(تکیه کلام قدیمی حاجی)
فکر کنم با خبر شدی چند شب پیش موج سونامی گونه ای با ساحل برخورد کرد و خساراتی رو هم به صیادان محل وارد نمود.مقدار زیادی هم ماهی در ساحل به چشم می خورد که جالب بود این همه ماهی نتونسته بودند از دست این موج فرار کنند.صیادها میگفتند ارتفاع اون موج نزدیک به چهار متر بوده و این موج به نزدیکی پارک بازی هم رسیده بود.به هر حال برای من جالب بود بعد از سالها یه موج اونم به این ارتفاع به ساحل برخورد کنه.
حالا این موضوع چه ربطی به شعر و بازگشت دوباره شما داره نمیدونم شاید وحید بتونه جواب بده
خوش باشی

سلام سید جان!
کیفت کوکن(خوت می فهمی تکیه کلام کی ان!)
تحلیل من :
گفته میشه چند غول تو ژاپنه یه غول کنار ما ، اینا یهو زاره شون می گیره ، شنیدی خو چطور بعضی موقعها زاره می دن ، انگار اون شبی وقتی زاره می داده ، همی که پاش دراز می کنه ، انگشتش می خوره داخل دریا ، امواجی کوچک در دریا ایجاد می شه ، امواج دریا همچون انتشارات تشعشعات مضر ، بصورت تصاعدی و نه خطی منتقل می شه ، پس نیرویی پیشران آبها را در نوردیده ، بصورت امواجی سهمگین بلاد کبیر هلیله را آماج حملات وحشیانه خود قرار می دهد . اجسادی که شما در آنجا ملاحظه فرمودید به احتمال قریب به یقین گونه هایی از تماسیحی است ( قبلا در همین وبلاگ ذکر آن به میان آمده است) که توسط تشعشعات رادیو اکتیوی یا تغییر ژنتیک داده شده اند و یا نه ، این ماهیان همچون نسوانی که اسقاط بچه هاشان را زائده این تشعشعات می دانند ، تشعشعات ، آنها را نیز جوانمرگ نموده است.
تا بماند تحلیل وحید!

آرام 19 اردیبهشت 1390 ساعت 08:55 http://nerci-2.blogsky.com/

در مورد موج صحبت کردید؟ همون شبی که این اتفاق افتاد همکارم و دوستش تازه اومده بودند کنار پارک زیبای هلیله و مثل اینکه تشریف برده بودند پایین که یکهو می بیبینند یه چیز سفید رنگ بلند توی دریا داره میاد طرفشون، خیلی زرنگی کرده بودند و پا می زارن به فرار آب تا زیر ماشینشون که بالای پارک، پارک بوده (چه جالب) میاد و ماشینشون به زور روشن میشه. بیچاره ها فرار رو بر قرار ترجیح داده بودند. عجب، ولی جناب چریکو این غول خودمون بودا. وقتی استارت زد تمام زمین لرزید. و این لرزش بیشتر توی دریا خودشو نشون داد و ماهی های بیچاره رو نابود کرد. خوبه سونامی نشد وگرنه الان...
ای بابا
ای بابا...

آ سید جان !
.
اینهم تحلیل آرام...
.
تحلیل بعدی ...

وحید 19 اردیبهشت 1390 ساعت 10:52 http://pershin2501year.blogfa.com

از سقف برو بالا
شرمنده منظورم استغفرالله بود
زنده چرکی
سی بکن تو سیچه الکی گیر دادی به سپره مو
ها؟
ها؟
سی سرت کردی تیاره طیارن
بعدشم حالا سپهر با سپره سی یکی مث مو که میتونم دوست با ث سه نقطه بنویسم خیلی تفاوتی نداره
بعدشم در مورد فرضیه جمال باید اول یه سر به نظریه های موجود بزنیم ببینیم صاحب نظرها چه نظریه دادن
ولی اگه مو هسم میگم ای کاش ای جمالکو همو موقع کنار دریا سی خوش گٍل بازی میکرد تا او(آب) ببرتش یکم باش خنده کنیما
میفهمی اگه جمالکو میفتاد تو او چه شکلی میشد
بعدشم ما مینشسیم قاقاقا خنده میکردیم
کاش تو هم او میبرد تا از دست راحت بشیم
والا بخدا
دلم خین کردین خو

آ سید!
اینم نظر وحید.....
.
من هم برای اینکه خدایی ناکرده " ثرم مصل صپهر ماشین نشه "!
و در باب فضولی ای که امپراطور مرا بدان متهم نموده ، دخول ننمایم ، از اظهار نظر پیرامون این نظر خودداری می کنم.

انچمن 20 اردیبهشت 1390 ساعت 10:06 http://www.bishehr.com

اعوذ بالذوالجلال
من الاغوال والحمارالدجالُ فی بلادالدیگشی الی ده گوال
.
دیدم باز به ۱۳ رسیدی گفتم نکند باز هم..

*

سیزده نحس است من نیکش کنم
این خرافات چپل بر هم زنم
.
من همی ترسم چریکو در میان
دشمنی یابد از آن بد مردمان
.
باز بامبولی درآرد بهر من
درد سر سازد برای انجمن
.
ای فدایت طایر پاترول من
گوگوری منگور و ای منگول من
.
ای بچیل دیگو ای جوجه خروس
کم نما حود را در این بیشهر لوس
.
گرچه اینجا بازیار خسته جان
دل همی سوزاند از بهرت چنان
.
در جون کوبد که من هم همرهم
با تو و با انجمن در یک رهم
.
لیک آب اندر جون کوبیدن است
کاسه بی شیره را لیسیدن است
.
خود کلاه خویش را محکم بگیر
تا نگردی همچنان جاجی اسیر
.
تمت
ا

انا ایضا و اعوذ بالانجمان من شر الهجوم التماسیح و التسونامی فی البلاد الکبیر
.
نوک زدی بر طعمه ی این سیزده ام ای انجمن
صید کردم من تو را چون یک "موتو" ای انجمن
.
تا رفیقی چــــون تو بر قلاب من نوک می زند
غم ندارم تا که "بمبک" من خورد ای انجـــمن

سید جمال موسوی 20 اردیبهشت 1390 ساعت 10:41

سلام استاد
ممنون از تحلیل قشنگ خود شما در مورد این موضوع و همچنین از آرام و وحید هم ممنونم.
مخصوصا تحلیلهای وحید که واقعا علمی و مفیده
به نظر تو کی بیشتر شبیه نیمرخ اکبر میثاقیانه؟
اگه گفتی یه سپهر ماشین بهت جایزه میدم.
راستی یه نفری که مدتیه در فضای مجازی محل حضور نداره به زودی با توپ و تشر میخواد بیاد.
لطفا گیر ندهید از گفتن نام وی معذورم.
خوش باشی

آسید سلام!
راستش رو بخواهی نیم رخی که من برای خودم تعریف کردم با نیم رخی که شماها تعریف می کنین فرق داره!
اسم رخ که میاد ، بدون استثنا می رم سراغ رخ گرده! حالا خوت فکر کن ، سبیل .... نمی تونه شبیه نیمه رخ گرده باشه!
.

اون نفر اگه با توپ بیاد مشخصه کیه ولی اگه تشر همراش باشه ، خوب این می تونه ... باشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد