نکته های چرکو ۱۴

چیشه چرکو ، پریگ تا اومرو صلابات واویده ،

همش ازش اوه میاد ، دوا درمونی هم سیش نی!

 

خوانندگان جان سلام 

 

بابت این درد به ناگاه تصمیم بر این شد تا بصورت مدرن درمانش کنم ، غافل از گذر ایام در دنیای مجازی سیر آفاق و انفس کرده و به ناگه به "اشک چشم" رسیدم!  

 

این اشک چشم - اووه چیش -  عجب قدرتی دارد ! 

 

قدرت بیکران آن چنان انسانهایی به وزن صد و اندی کیلو را سخت بر زمین می کوبد که اگر صد و چند تکه نشوند ، بلند شدنشان در اندک زمان ، از محالات است!

دیدم که نوشته "اشک مخصوص انسان نیست و در موجودات دیگر هم دیده می‌شود". چرکو به فکر فرو رفت ، "دوکورپا" زانوان خود را به هم چسپاند و  روزمرگی را مرور کرد : 

 

یارانه ، بنزین ، کپسول گاز ، پول آینده قبض برق ، نان ، هلیله ، نیروگاه ، جابجایی ، چال ... ، ورزش صبحگاهی ، نظرات وبسایت حاجی ، جمیع وبلاگیون بلاد ، وبلاگیون جدید ، سقوط اخلاق ، سقوط بن علی ، سقوط هواپیما ، سقوط قیمت طلا و  اینجا و آنجا ...

 

نه  نمی شود !

 

تمام  تلاش خود را برای ریختن تنها یک قطره اشک بخرج دادم ولی نیامد که نیامد!

هیچکدام نتوانستند اشک مرا جاری کنند و در عوض ، لحظه به لحظه خشم ، مرا فزونی گرفت! 

 

با خود گفتم من که زن نیستم فلذا نقشه ای کشیده تا عیال بیچاره و از همه جا بی خبر خود را برای تست واقعیات زیر ، اشک ریزان کنم!

 

اول : وقتی زن‌ها اشک می‌ریزند، بوی اشک مردان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اگر حتی اشک را نبینند و صدای گریه را نشنوند، خشمشان کم‌تر می‌شود.

 

عیال بیچاره و از همه جا بی خبر از اولین آزمایش موفق بیرون آمد ، سر و صدا کردم  ، "غاره" دادم ، فریاد کشیدم ، بیچاره صورتش سرخ شد و چشمش پر آب ، رفت و به کنجی نشست ، چرکو رام شد و دلش به حال این بیچاره سوخت!

 

دوم : مردان از بوی اشک تأثیر می گیرند!

 

بیچاره عیال من!

رفتم و "خشواشش" کردم ، دستمالی از جیب درآورده و به او دادم ، خوشحال و شادمان البته با فیس و افاده ، اشکان صورتش را با آن پاک کرد ، دستمال را برداشتم و رفتم به کناری تا ببویمش!

اول مزه اش کردم ، شور بود!!!

بعد بوییدمش !

انصافاً عجب بویی داشت ، باور کنید و خود امتحان نمایید!!! دوباره دلم به حالش سوخت! 

 

سوم : ابن نتایج بدان معنی است که اشک نوعی پیام شیمیایی می‌فرستد که روی مردان تاثیر می‌گذارد و این مستقل از دیدن یا شنیدن اشک ریختن زنان است! اما این تاثیر اشک به چه دردی می‌خورد؟  

 

باور کنید راست می گوید این محقق! خود قضاوت کنید:

 

دعوا می شویم! ، اگر اشک ریختند رام می شویم و بر زمین می افتیم! 

قهر می کنیم! ، اگر اشک ریختند رام می شویم و بر زمین می افتیم!

عصبانی می شویم! ، اگر اشک ریختند رام می شویم و بر زمین می افتیم!

ناز می کنند! ، اگر اشک ریختند رام می شویم و بر زمین می افتیم!

خود تقصیر کارند! ، اگر اشک ریختند رام می شویم و بر زمین می افتیم!

و ...

نظرات 9 + ارسال نظر

طناز دیارم.اشکی را برایت آرزو می کنم که از آن به اشک شوق یاد می کنند.

اشک غم نیز از شما به دور باد.

ناشناس 29 دی 1389 ساعت 08:41

..پس:
.
ای اشک بیا که ما اسیریم همه
شب نه که به روز هم به زیریم همه
.
چرکو شده گریان، دل حاجی بریان
در غرغشه هلیله گیریم همه

ناشناس آشنا!
واگذارت می کنم به حاجی!

تیرمیه 29 دی 1389 ساعت 11:42

چرکو جون سلام چطور دلت اومد سر زنت غاره هادی ؟

تیله جون
دیدی تو هم به زمین افتادی!!!

سید اکبر 29 دی 1389 ساعت 14:09

شوق است در جدائی وجور است در نظر
همه جور به که طاقت شوقت نیاوریم

چرکو جان ظاهرا شاعر هم به زمین افتاده

راست گفتی سید جان
مثل اینکه از قدرت آن یکی یکی داریم بر زمین می خوریم!

کلامو 29 دی 1389 ساعت 19:24

چرکو حالا که به خواسته ات رسیدی
پس دیگه وبلاگت رو تعطیل کن

کلامو جان
چه نام نیکی اختیار نموده ای!
ولی چه حیف که من تازه اول راهم و خواسته ام جدای از مقصدم است!

ا 1 بهمن 1389 ساعت 12:46

دلم تنگ است بهر روی چرکو
کند هردم هوای کوی چرکو
.
اگر مرغ دلم آزاد گردد
شود پران به سوی کوی چرکو

ا جان خوش آمدی پس ، "ا" را لطفا " آ " بخوانید! آنگاه:

خداوندا خودت "ا" را نگهدار
که "ا" در کوی من گردیده دلدار
.
اگر روزی شوم رسوا به دنیا
فراری می شوم با یار خود ، "ا"
.

سلام بر شیر زیان ولاتم
سلام بر مرد طناز ولاتم
کاکا دلم تنگ سی چشات
..............................
چرکو جون بی خیال امیدوارم همیشه شاد خرم باشی
به قربان ان لحظه که بخندی
میدهنم دنیلیم را که تو«چرکو»بخندی


دوستار همیشگی چرکو علی

درباب مطلبت سخنی ندارم زیرا میدانم این ازمایش را فقط برای اوردن خند بر لب ما کردی امید دارم روزی ببینمت و ساعت ها در ساحل ولات با هم سخن گوییم شما بفرمایو بنده فقط اجابت کنم چرکو خیلی دوستت دارم و این مطلبت را واقعا دوست دارم

دوستار چرکو علی

سلام بر روی دوست خوبم علی جان
.
من نیز امیدوارانه آینده را نظاره می کنم شاید بتوانیم با همدیگر حداقل ۲ کیلومتر در ساحل این بلاد کبیر از انتهای جنوبی دیوار ساحلی به سمت جنوب قدم بزنیم و دل دهیم و قلوه گیریم!

جان من! 4 بهمن 1389 ساعت 00:18

بله
.
چرکو سحری بزد به دریا
گسار خراشت پاش درجا
.
حاجی سر سنگ بهمیارو
یک موین خنوش گرفت درجا
.

"بطان" بود آن که تو گرفتی
یا "دم خالکی" ز خیط گرفتی
.
آن را تو بیاور ای برادر
تا من بخورم کنم دعایت
.

انجمن 4 بهمن 1389 ساعت 09:25 http://www.bishehr.com

چرکو هی؟
چرکو های!
.
هی چه واسی هع.
اینقدر هواسمون خراب شد سلام هم یادمون رفت
.
آقا بوات خوب دهیت خوب به این دور و بریات مثل مرد شب، جان جانی، و سه چهارتای دیگه که از اینجور اسم و رسمها دارند نصیحت کن :
عامو یه کم استراحت بکنین ،دمام بزنین ,ورزش صبحگاهی بیاین ، خیط بندازین ، چکه بازی بکنین ،کرمچ ور ور بازی کنین ،الآن گلا نرمن بمبلی پفک درست کنین .
آخه سی چه ایقد با هم ور می چرین . کی خر کیش سقط کردن ، کی میش کیش وادوشوندن ،کی مشتو کیش غارت کردن، کی هزارتا زهرمار دیگه ش کردن .
آخه چتوون شی همدیگه که ماتو هم گیچ کردن.هئ!؟
.
چه آزارتوون >





بآ

علیک سلام حاجی جون
هی روزگار هی ! هی روزگار! نمی فهمم چه آزاری دم اینا افتادن!
چه بگم حاجی که دل مو هم خینن! چیشام هم پر اوون!
شو که تاریکن ، هیچی پیدا نی!
روز هم تاریک واویدن و هیچی پیداش نی!
چه کنم! چه بسازم ، حاجی!
خشواششو کنیم که ریمو سوار می شن!
ترکه تر واسنیم بزنیم سیشو که می رن یا سی بوواشو می گن یا سی دیشو!
موهم مث تو گیچوم!
ایطوری فویدش نی!
بوید دو تا لغط بزنم تو کمشو تا مث غلوی شعرات ، بیوفتن تا شاید غرپشت کمشو ، آبروشونو ببره و دست از ای کارای زشت وردارن!
شاید ای جواب بده! شاید!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد