طنز بزرگان ۵

خوانندگان جان سلام   

 

 

                               اندر عشق جوانی  

 

 

القصه بگویم که منم چرکوی زیبا ، به دستم شده خودکار ، نویسم به شما مردم اینجا :

دختری بود به غایت زیبا ، تنگ دهان ، تنگ کمر ، بسته میان !

مردکی دیدش و اول لعنی داد به شیطان رجیم ، پس به زوق آمد و او گفت چنین :

که تو ای لعبتک با نمک و خوش سخنک!

پس کی آیی این گونه به دیدار دلک ، ای جیگرک ؟

که منم آخر تیپ ، هیکلم در نظر اهل محل ، شده بیست !

پس از آن ساعت بسیار نشستند و دل و قلوه به میزان فراوان و بسی شکلک بوس و جگر و قلوه بدادند به هم ؛

و به ناگه ز زمین و زهوا ، در همه جا ، یگان ویژه و ننجا ، آن دو عاشق پر شور گرفتند به هوار و همهمه ، کردند سوار با من منه ، بردند به پیش محکمه !

قاضی اخمی به دو فاسق بنمود و چهره در هم بکشید :

به چه جرأت ، چه غلط ها دو نفر کرده به خلوت نگاه ؟!

این بود جرم و گناه ! بی نکاح ؟

پس از آن حکم نمود ، بنمایند نکاح !

دو سه ماهی به جدال و به هوار و به جیغ و دست لت و پار !

رفتند سراغ قاضی عدل خدا :

ایهاالقاضی عادل ؛ من از این مرد مچل برهان ، جان شما !

ایهاالقاضی عادل ؛ والله بگشایم تو گره ، برهان من از این مادر فولاد زره !

چون که قاضی سخنان هر دو عاشق سابق بشنید ؛ چهره در هم بکشید!

چه غلط ها !؟

بروید گم بشوید ،  

که نبوده فعل من دفتر و محضر و ثبت طلاق ، ای دو الاغ !

نظرات 6 + ارسال نظر

سلام.قصه عشق وعاشقی در دیارمان دارای فراز وفرود زیادی است.شاید قابل تقسیم در حداقل سه دوره زمانی.۱-زمانی که اکثرا به کار جیلم وکشاورزی می پرداختند.۲-دهه شصت.۳-زمان حاضر
هردوره نیز دارای ویژگی های خاص خود است.که قابل بررسی وبحث.اما انچه که بسیار مهم است پاکدامنی مردمان دیارمان است که همیشه ستودنی است.

عمو رحمت
سلام از ما
سخن حق شما بی جواب مانده ز من!

شاکرد 1 آذر 1389 ساعت 12:19

خلیل جان واقعا زیبا بود دست مریزاد

سلام شاگرد جون
دوستت دارم!
خودتم قشنگی و با نمکی

ز-انصاری 1 آذر 1389 ساعت 13:21

سلام چرکو جان.به نظر من اگر فاصله زمانی بین پست هات بیشتر باشه بیشتر طرفدار داره.پیروز باشی

ز-انصاری جون
ما که نفهمیدیم هر روز بیایم بهتره ؟
یه روز در میون بیایم بهتره؟
دو سه روزی یه بار بیایم بهتره ؟
و ...

جعفر بیکی 1 آذر 1389 ساعت 18:19

سلام بزرگوار
بد نبود.
فکر میکنم چون وقت نداشتی و نتونستی چند بار مرور کنی.
ضعیف تر از مطالب قبل ظاهر شدی

استاد عزیزم سخنت نیک شنیدم
هر نکته که گفتی ز دل و جان بخریدم

سلام چرکو فکرم مشغولن همش شو و روز تو فکرم تو کی هسی شمال از خونه ی عامو حاج مجید تا هیرو خونه ی شاه محد
کوا کمپ بلوکی وقبله هم دیریه .اگه سیم بگی سی کسی نمیگم
سی عامو حاجی میگم امسال جی گنم پنبه بکاره

سلام قاسم
خیلی خش اندی
حالا که اینطوره اگه عاموت پنبه کاشت اسمم سیت میگم!

نجمنا 1 آذر 1389 ساعت 22:23 http://www.bishehr.com

کرکی
.
به خاطر اینکه صحبت آجان و بگیر و ببر و محتسب و محکمه و چیزهای بعدش تو کار بود ما خیلی ترسیدیم و گفتیم حرفی نزنیم بهتر است
.
شو گروز

نجمنا جون
امروز نیومدی چرکو دلتنگت بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد