خوانندگان جان سلام
شرح ما وقع بر ادامه سفر :
آنان در آن صنعتی نهان کنند که موجوداتی بسیار ریز آنچنان بر گرد یکدیگر می چرخند که گرمایی عظیم تر از گرمای آن جهان ، آبهای نیلگون دریای این دیار را ذره ذره کرده تا قدرتش اجسامی را بحرکت در آورد.
آری غلامک !
اما افسوس و صد افسوس ،
از ایجاد آن صنعت و نابودی این کشور!
می گویند صنعت های آن زمان چنان کون و مکان را در هم آویزد که نقش ستارگان آسمان بر روی کاغذها نمایان گردد ،
مردمان آن زمان نگار صورت معشوقه هایشان را در ابزارها مشاهده و کلام اشوه آنها را با آن صنایع گوش دهند.
یا بوالعجب !
پناه برخدا !
سعدی علیه الرحمه جرعه ای آب بنوشید ،
غلامک را ندا داد :
برویم تا مصافحتی چند با مردمان این دیار داشته باشیم ...